تئاتر(Theater)

تئاتر یکی از هنرهای هفتگانه است. کسانی که درباره به وجود آمدن تئاتر جستجو کرده اند، می گویند سرچشمه آن از آیین هاست. آیین به مراسم مذهبی و اجتماعی می گویند، مثل مراسم عروسی یا مراسم سینه زنی در ماه محرم در ایران و مراسم رقص های مخصوص در کشورهای دیگر انسان همیشه دوست داشته است به اتفاقاتی که خارج از اراده و میل اوست تسلط داشته باشد و این ویژگی اصلی تئاتر است.
کلمه تئاتر (theater) در اصل از کلمه تآترون (theater on) است که قسمت اول آن تیه (thea) تماشاگران و یا محله تماشا است و یکی از انواع هنرهای زیبا محسوب شده که به صورت مشارکتی و زنده انجام شده و بازیگران آن، یک رخداد واقعی یا تصویر ذهنی را در محلی خاص و معین اجرا می کنند. علاوه بر این، بازیگران و هنرمندان می توانند تجربه تئاتر را با استفاده از گفتار، موسیقی، ژست های خاص و موسیقی بهتر انتقال دهد. به طور معمول، در تئاتر، نمایش نامه یا کنسرت موسیقی اجرا می شود. ممکن است که تئاتر برای عموم به نمایش درآمده و یا بعد از اعمال تغییراتی، برای یک گروه خاص اجرا شود. همچنین، اجرای این تئاتر در سالن های آمفی تئاتر در هوای آزاد تا اتاق های زیبا امکان پذیر است.
خاستگاه های تئاتر عناصر تئاتری و دراماتیک را در هر جامعه ی انسانی می توان سراغ کرد، صرف نظر از آنکه این جوامع پیشرفته و پیچیده باشند یا نباشند. این عناصر در رقص ها و مراسم مردم ابتدایی همان قدر بارزند که در مبارزات سیاسی، راهپیماها، مسابقات ورزشی، مراسم مذهبی و حتی در بازی های کودکان ما پیداست . غالب شرکت کنندگان در این گونه فعالیت ها خود گمان نمی کنند در فعالیتی تئاتری حضور دارند، با آنکه در آنها تماشاگر، دیالوگ و برخورد عقاید به کار گرفته می شود. باید متذکر شد که میان تئاتر به عنوان یک شکل هنری و بهره برداری ضمنی از عناصر تئاتری در فعالیت های دیگر معمولاً تمایزی قایل می شوند.
انواع تئاتر
با توجه با اینکه تئاتر برای چه نوع مخاطبی، با چه هدفی، در کجا و با چه پیشینه ای اجرا می شود، انواع تئاتر متفاوتی خواهد بود. انواع تئاتر به اپرا، پانتومیم، طنز، شکم گویی(کلام بطنی یا شکم زبانی، یکی از هنرهای نمایشی محسوب می شود که در آن، فرد با لبه های بسته سخن گفته و شنونده اینطور تصور می کند که صدا از محلی نزدیک یا از آن شخص شنیده می شود)، تئاتر ستم دیده، تئاتر موزیکال، تئاتر کودک، تئاتر کمدی، تئاتر نوگرا، کنسرت رقص و…. بسیاری انواع دیگر تقسیم بندی می شود.
اصطلاحات رایج در تئاتر
معمولاً، در تئاتر نیز از اصطلاحاتی استفاده می شود که به کار سرعت بخشیده و به دلیل معنای مشترک، همه متوجه آن میشوند. برخی از اصطلاحات رایج در تئاتر عبارتند از:
- به فردی که نقش اول تئاتر را برعهده می گیرد، آرتیست | artist گفته می شود.
- محل نیم دایره ای که تماشاچی ها در ردیف های آن می نشیننند، آمفی تئاتر| amphitheater نامیده می شود. وسایل تزیینی موجو در صحنه، دکور نام دارد.
- نورافکن، همان پروژکتور است.
- حدف کردن بخش کوچکی از فیلم یا نمایش نامه، سانسور نام دارد.
- به آرایش صورت هنرمندان و شبیه کردن آنها به نقش، گریم یا چهره پردازی گفته می شود.
- بازیگرانی که برای حضور در صحنه های تصادفی استخدام شده و در فیلم هیچ حرفی نمی زنند، سیاهی لشکر هستند.
- مفهوم موضوع انتخابی داستان نیز سوژه نام دارد.
انواع سبک های نمایشی در تئاتر
1- اکسپرسیونیسم (درون آزمایی) (Expressionism)
این اصطلاح نخستین بار در نقاشی و برای تمایز بین عده ای از نقاشان که از سبک امپرسیونیسم جدا شده بودند، به کار رفت. دل مشغولی اکسپرسیونیست ها بیان تصورات، احساسات و رویاهایشان بود.. از این سبک نمایشی، برای بیان احساسات ، تصورات و رویا ها و حالات درونی به صورت تکان دهنده و متضاد استفاده می شود. نمایشنامه نویس های اکسپرسیونیست ، غالبا فقط ویژگی های روانشناسی شخصیت اصلی نمایش را در نظر گرفته و از طریق ذهنیات او، حرف های خود را منتقل می کردند.
2- تئاتر پوچی (تئاتر ابزورد یا نمایش بی معنی) (Absurd)
تئاتر پوچی هیچ گاه به عنوان مکتبی واحد به وجود نیامد، بلکه مرکب از گروهی نمایشنامه نویس بود که کم و بیش درزمان واحدی ظهور یافتند و تقریبا دیدگاه مشابهی نسبت به زندگی داشتند. آنچه به این گروه اهمیت می بخشد، نظر بدبینانه ی آنها نسبت به هستی نبود، چه این کار پیش از آنها در روزگار اوریپید شده بود. مهم این حقیقت بود که کوشیدند ”شکل” نمایش را با مضمون یا محتوای آن تطبیق دهند. به بیان دیگر این گروه ظاهرا معتقد بودند که اگر زندگی بی معنا و پوچ است این پوچی را فقط می توان به کمک شکلی همانقدر پوچ و بی معنا بیان کرد.
3- دادائیسم (سرگرمی و مسخرگی) (Dadaism)
با وقوع جنگ جهانی اول و وقوع کشتار و ویرانی های بسیار، تکان عمیقی به نفسانیات اروپاییان وارد آمد. یکی از این واکنش ها مربوط به برخی از هنرمندان آلمانی به این آشفتگی، پی ریزی جنبش دادا بود. این جنبش به تمامی نهیلیستی بود و معتقد بود که چون جهان فاقد معنا است، فقط یک هنر بی معنا می تواند واکنش درستی نسبت به آن باشد. از آنجایی که طرفداران این سبک نمایشی کاملا نهیلیست بودند بنابراین، نمایشنامه های آنها هم به نوعی غیرمتعارف و بی معنا بود و گاهی اوقات، تماشاچیان نسبت به آن ها واکنش تندی نشان می دادند.
4- رومانتیسم (شاعرانه) (Romanticism)
این جنبش که در اواخر سده ی هجدهم شکل گرفت، همواره تأکید داشت که احساسات و تجارب ذهنی شخصی، واقعی تر و مهم تر از چیزهای منطقی و عقلانی است. رومانتیسم در واقع گریز از قاعده های کلاسیسم است. رومانتیک ها طبیعت را نه آن گونه که هست، بلکه آن گونه که آرزو می کردند، به صف در می آوردند. اولین نمود رومانتیسم در نمایش به جنبش “شوروش و کوشش” در آلمان مربوط می شود که با نمایشنامه های اولیه ی شیلر و گوته شکل گرفت. سپس این سبک در انگلستان با نمایشنامه های کیتس، شلی و لرد بایرون تداوم یافت.
نکته مهم و اصلی که در این سبک نمایش بسیار مورد توجه و تاکید قرار گرفته این است که تجارب ذهنی و احساسات نسبت به منطق، اهمیت بیشتری دارند. بنابراین، نمایش نامه نویس های این سبک، ترجیح می دهند همه چیز را آنطور که آرزو دارند، به همه نشان دهند.
5- رئالیسم (واقع گرایی) (Realism)
هنرمندان رئالیست می کوشند تا زندگی را آن چنان که در واقع هست نمایش دهند. ساختمان نمایشنامه های رئالیستی بر قوانین طبیعت و جامعه استوار است و پدبده های روانی انسان را در پرتو موقعیت محیطی و ویژگی های فردی می جوید. هنرمند رئالیست اجتماع را چون موجودی زنده و پویا می نگرد و انسان را نیز نه از جنبه ی زیست شناسانه بلکه انسان تاریخی و اجتماعی می داند و به جستجوی آن چیزهایی است که زیر لایه های زندگی پنهان هستند. از هنریک ایبسن به عنوان پیشرو و نمایشنامه نویسان رئالیست نام می برند. از دیگر نمایشنامه نویسان می توان به ماکسیم گورکی،آنتوان چخوف،تنسی ویلیامز، و آرتور میلر اشاره کرد.
نمایش نامه نویس های این سبک، انسان و جامعه را زنده می داند و چیزهایی را جستجو می کند که زیر لایه زندگی هستند و سعی دارد که زندگی را طبق واقعیت نشان دهد. علاوه بر این، این گونه نمایشنامه ها بر اساس قوانین طبیعت و جامعه نوشته شده و پدیده های و رخدادهای انسانی را در قالب موقعیت محیطی و فردی خاص و هیجان انگیز به نمایش می گذارد.
6- سمبولیسم (نمادگرایی) (Symbolism)
اولین انحراف از رئالیسم محسوب می شود. ایبسن که خود از جرگه رئالیست ها بود، به تدریج در آخرین آثار خود به سمت سمبولیسم یا نمادگرایی گرایش یافت. هنرمندان سمبولیست معتقد بودند که تئاتر رئالیستی بر ماوراءالطبیعه چشم پوشیده و لذا نگرشی یک بعدی از انسان به دست می دهد.
در نظر اینا واقعیت عینی خارجی چیز بی اهمیتی بود و واقعیت حقیقی تر و نابتر در چیزهای درونی، ذهنی و مرموز نهفته بود. ولی چنین واقعیتی را نمی توان مستقیما از راه گفتار عمل و صحنه پردازی ارائه داد، بلکه باید با استفاده از نماد، استعاره و اسطوره به آن اشاره کرد. هدف آنها برانگیختن احسا برای درک غیرمستقیم واقعیت بود. به گمان آنها هرچقدر نماد را کمتر بتوان با عبارات خاص تعریف کرد، موثرتر خواهد بود. این جنبش که در ربع آخر سده ی نوزدهم پدیدار شد، بیش از همه در آثار نمایشی موریس مترلینگ تجلی یافت. همچون نمایشنامه های “شاهدخت مادلن”،”مزاحم”، “کوران”،”اندرون خانه“.
7- سورئالیسم (آن سوی حقیقت یا ورای حقیقت) (Surrealism)
سور یعنی روی، و رئال یعنی حقیقت، سورئالیسم همیشه درباره فراتر از واقعیت حرف می زند. مانند انسانی که با دستش صورت خود را بیرون می کشد، انگار که نقابی زده، اما تفاوت اینجاست که سورئالیسم هیچ غیر واقیتی ندارد و همین غیر واقعیت ها، واقعیت سورئالیسم را تشکیل می دهند. زیگموند فروید (عصب شناس اتریشی که به آن پدر علم روانکاوی می گویند) را می توان یکی از بنیان گذاران اصلی این سبک دانست چرا که اگر او نبود سورئالیسم هرگز به صورت امروزی خود نمی توانست باشد.
فروید می گوید ناخودآگاهی یا روان ناخودآگاه اساس و محرک اصلی است و شعور ظاهری ما که آن را خودآگاه می نامیم در واقع قسمت کوچک و بی اهمیتی از ناخودآگاه بیشتر نیست. در نتیجه، اساس کار سبک سورئالیسم را اندیشه ضمیر ناخودآگاه و همینطور کیفیات وهمی و رویا گونه تشکیل می دهند.
8- امپرسیونیسم (احساس و تاثر) (Impressionisms)
اکسپرسیونیسم در واقع شاخه ی جزئی تر امپرسیونیسم می باشد. سبک امپرسیونیسم در واقع تمرکز کلی تری بر احساسات انسان دارد بگونه ای که تمام نمایش از شخصیت های مبهم و مخدوش به همراه اندیشه های القایشان تشکیل شده است. به این گونه نمایش ها، نمایش های تاثیر گرایی هم می گویند. امپرسیونیسم در نیمه دوم قرن نوزدهم بوجود آمد و توسط آنتوان چخوف ابداع شد.
9- فرمالیسم (شکل گرایی) (Formalism)
تاریخچه سبک فرمالیسم به سال 1914 بر میگردد. شاید بتوان اسم این سبک را سبک مستقل هم گذاشت چرا که فرمالیسم ها باور دارند ارزش یک اثر تنها و تنها به فرم آن (ساختار و ویژگی های نمایش) بستگی دارد یا تمام محتوای چیزهای ارزشمند یک اثر درخودش نهفته است. بنابراین هر اثری که جنبه های بیرونی را بیش از حد وارد کند و معنا را نادیده بگیرد، فرمالیسم محسوب می شود.
10- تئاتر اپیک (نمایش روایتی، ارسطویی) (Epic theatre)
نمایشی که دو جنگ خاص یا اهداف سیاسی خاص اساس آن باشد، اپیک تئاتر گفته می شود. عدم ارتباط حسی بین مخاطب، اجرای روایت داستان به جای وقوع داستان یا قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد از ویژگی های این سبک است که بسیار نزدیک به نمایش تعذیه در ایران می باشد و ابداع آن توسط برتولت برشت (نمایشنامه نویس آلمانی) با الهام از تعذیه انجام گرفت.
11- ناتورئالیسم (طبیعت گرایی) (Naturalism)
این سبک در پایان سده نوزدهم میلادی ابداع شد و از نطر فلسفه به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود مانند بازگشت زندگی انسان ها به طبیعت در روند نمایش و …
12- مدرنیسم (امروزی) (Modernism)
سبک مدرنیسم در واقع به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده های فرهنگی امروزی و پیشرفته و پس زدن سنت های قدیمی انسان است. دنیای مدرنیسم و پست مدرن بسیار گسترده و نامحدود است و ترکیبیست از جریان های متفاوت هنری، اقتصادی، فرهنگی و … به همین دلیل تعریف درستی از آن در دسترس نیست.
13- کمدی کلاسیک (طنز کهن)
در ظاهر، هدف کمدی، خنده است اما در باطن آن، مسائل جدی تری (نقض های جامعه) مطرح می شود که کمتر کسی به آن توجه می کند. شخصیت های کمدی معمولاً انسان های از قشر پایین جامعه هستند که دچار درگیری های بزرگ و کوچکی می شوند و با ظرافت های کارگردانی در نمایشنامه، صحنه های طنزی را تشکیل می دهند. اما کمدی کلاسیک قوانین رسمی تری با خود به همراه دارد که از جمله آنها می توان به طنز های عقل پسند و عمیق و همینطور حرکات حساب شده بازیگران، اشاره کرد.
14- کمدی رمانتیک (کمدی عاشقانه)
در این نوع کمدی، روند نمایش با تمرکز بیشتر بر روی موضوع عشق جلو می رود و با آن به صورت خنده دار یا سبک سرانه رفتار می کند. می توان گفت در این سبک، ساختارهای اساسی کمدی کلاسیک کمتر مورد استفاده قرار می گیرد.
از نمونه های بارز این سبک می شود به آثار ویلیام شکسپیر (شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی) اشاره کرد. سبک کمدی رمانتیک به سده پانزده و شانزده میلادی مربوط می شود.
بازیگری در تئاتر و سینما
از آنجا که ماهیت تئاتر در بازیگری و هویت سینما در تصویرپردازی است بازیگر در تئاتر و کارگردان در سینما در بردارنده تمایزهای عمده در این دو هنر هستند. هدف این مقاله بررسی تفاوتهایهای بنیادی بین بازیگری در سینما یا بازیگری فیلم و بازیگری در تئاتر است. بازیگر تئاتر این تفاوتها را با باستفاده از حرکات گسترده و بازیگر سینما با تکنیک های فیلم برداری نشان می دهد. ویژگی های بازیگری در این دو هنر، به شیوهی تطبیقی- مقایسه ای در زمینه های متقابل مشخص شده است .نوع نقش پذیری و تاثیر تماشاگران و برخورداری از امکانات پیشرفته و ابداع وخلاقیت بازیگر از موارد تمایز بین این دو هنر ارزشمند است. اجرای موفق یک نقش سینمایی در جایی که بازیگر باید نوسانات ظریف شخصیت درونی نقش را ارائه دهد، در نهایت مبتنی بر مهارتهای تئاتری است .با وجود این، در مقایسه با هنر نمایشی تئاتر، هنر تصویری- صوتی سینما توانست به یک سلسله امکانات و عوامل بیانی مختص به خود دست یابد که راه آن را به کلی از تئاتر جدا کرد و خود هنری مستقل شد.
از اینرو، مفهوم حضور زنده یکی از موارد مهم تمایز میان تئاتر و سینما است و این در حالی است که در انگلستان تئاتر را “تئاتر زنده ” می نامند در حالی که سالن سینما را “کافی از تصاویر” خوانده اند. بازیگری در سینما و تئاتر بازیگر با تمام وجود یعنی با چهره ، قیانه ، حرکات و صدای خود هنر آفرینی می کند وظیفه او این است که خویشتن را با نقشی که به عهده دارد یکی سازد به عبارتی، باید صدا، طرز سخن گفتن، حالتهای قیافه و به طور کلی همه اعمال و اندیشه های او با نقشی که دارد تطبیق داشته باشد. در کارهای سینمایی فیلمبرداری از بازیگران و نقش آفرینی آنها ابتدا بدور از نگاه تماشاگران در پشت صحنه انجام می گیرد و اگر حتی تماشاگران را همان هیئت فنی خود فیلم در نظر گرفته شود بازهم به نسبت شمار تماشاگران یک تالار نمایش بسیار اندک هستندو ایجاد هر گونه مشکل در بازی یک نقش با سهولت و آرامش روحی بیشتری از طرف بازیگر قابل مرتفع شدن خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید